لالایی رباب این شد بخواب مادر دورت بگرده
چشمات رو هم بزاری عموت با آب بر میگرده
کسی نمونده تویی دنیا مرامشو ندیده باشه
فرات از اینجا دور نیست الان باید رسیده باشه
الان دیگه تو آب رفته مشکشو زیر آب برده
عموت میشناسی که مادر مطمعنم که آب نخورده
الان شده سوار اسبش راهی خیمه های شامه
بزار ببینم تو خیمه چشم همه حرم به آبه
آب خنک شبیه بارون مهمون میاره برا مهمون
بخواب که انتظار کم بشه تا وقتی که بیاد عموجون
عامو با مشک خالی رفته کار عمو نشد نداره
گریبونه نهرو میتونه بگیر تا حرم بیاره
وایی اگر آب نخورده باشه جون به تنش نمونده باشه
وایی اگر رو زمین بیفته از رو زمین نتونه پاشه
کنار القمه شلوغه حسین تنها بین لشکر
رو دامنش گرفته ارباب سر شکسته ی برادر