وقتی که تو نیستی با اشکهام حرف میزنم
با زخم دستامو زخم پام حرف میزنم
با زخ پهلو و زخم صدام حرف میزنم
هی زخم تنها آروم بگیر هی زخم سر طاقت بیار
هی زخم دل چیزی نمونده تا سحر طاقت بیار
طاقت بیار میاد بابا طاقت بیار میاد کم کم
طاقت بیار میاره از بشهت مرحم
طاقت بیار رقیه طاقت بیار
وقتی میاد عمه اشکهامو پاک میکنم
میخندم آروم شه دردهامو خاک میکنم
وقتی تنها میشم ناله غمناک میکنم
ای پای پر از آبله ای جا مونده از قافله
ای زخم تازیونه دست سنان و حرمله
طاقت بیار تموم میشه مهمون من عموم میشه
این زخمها پیش زهرا آبروم میشه
طاقت بیار رقیه طاقت بیار رقیه
راستی گفتم بابا با اشکهام خندیدن
توی بازار خیلی خواهر هام ترسیدن
کاشکی من میمردم دور سرت رقصیدن
وای طعنه ها کشته منو وای خیلی آزار دیدمو
وای گوشوارمو گوش یه دختر توی بازار دیدمو
چیزی نمونده از گوشم چیزی نمونده از گیسوم
مثل مادر بزرگ شد پهلو و بازوم
طاقت دیگه ندارم بابا بیا کنارم